دکتر هامون سبطی
خدایش همچنان نکونام دارد سعدی شیراز را که گویی فرداهای شرماگین سرزمینش را از دوردستهای تاریخ نظارهگر بود. زمانهای که خامان ره نرفته داعیهداران راهدانی و راهنمایی جوانانی گول میشوند که از فرط تنآسایی و بیهمّتی پشت سر هر سامریصفتی راه میافتند و به دور خود میچرخند و گمان میکنند که به کعبهی آمال خود رسیدهاند و در این طواف سرگیجهوار، مال و آمال خود بر باد میدهند. آموزش و پرورش ما طی دوازده سال که گوش و چشم و ذهن و جسم و لباس و …. فرزندان این آب و خاک را تحت اختیار خود داشته است چگونه نتوانسته است قدرت تشخیص سره از ناسره و علم از شبه علم و دانشمند از معرکهگیر را به آنان بیاموزد که به این سادگی در سنّی که بالغ و عاقل بهشمار میآیند و حقّ رأی دارند، هیچ معیار و محکی برای تشخیص خوب از بد ندارند؟ سعدی گویا امروز ما را عیان میدید که اینگونه به حال ما زاری میکرد :
باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
در زمانهای که گویا افسانهی ضحّاک ماردوش دارد به واقعیت میپیوندد و سر جوانان وطن از مغز تهی میشود، در زمانهای که به قول فرزانهی توس:
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادوی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند
حقّا که
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش.
مسئولان صدا و سیمای کشور در کدام لاکی سر خود را پنهان کردهاند که این رسواییهای فرهنگی و آموزشی را نمیبینند و به آن اجازهی اشاعه میدهند. مگر این جا سرزمین دلیران و مهد شیران نیست؟ این روباه صفتیها را چگونه برمیتابیم ما؟
آن از آموزش کاو و محدب از راه گاو و مودب! که استاد بزرگی چون دکتر رضا منصوری را واداشت که متن سخنرانی اش در روز ترویج علم را به این پدیدهی شوم اختصاص دهد و این هم از ویدئویی که در این چند روز در فضاهای مجازی دستبهدست میشود و امیدوارم که به دست استادان بزرگ فرهنگ و ادب کشور نرسد و جانشان را آزرده نسازد.
شهر خالی ست ز عشّاق، بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند؟
دکتر هامون سبطی