چهارشنبهسوری از زبان استاد فریدون جنیدی
نیلوفر احمدپور و مسعود لقمان، خبرگزاری قانون، گروه فرهنگ و هنر- شب آخرین چهارشنبه سال برای بیشتر ایرانیان، شبی خاطرهانگیز است. شبی که ایرانیان با افروختن آتش در بامها و صحن خانهها، کوچهها، خیابانها و بیابانها به نبرد با تیرگیها و تاریکیها میروند
چهارشنبه سوری میآید تا بگوید امسال نیز به مانند هزاران سال پیش “نوروز پیروز” به دیدن ایرانزمین خواهد شتافت و با یادآوری اینکه فرهنگ ملّی ایران در تاریخ هزاران سالهی سرزمینشان که آکنده از پیروزیها و شکستها، فرازها و فرودهاست، سیاوشوار، پیروزمندانه از دلِ آتشها و سختیها بیرون خواهد آمد تا روزگاری نوین را نوید دهد؛ چراکه به گفتهی حافظ:
دورِ گردون گر دو روزی بر مُراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
در این شب به نشانهی سه پند بزرگ زرتشت “اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک” سه کُپهی آتش میافروزند و با پریدن از روی آتشی که در ادب پارسی به عشق مانندشده، میخوانند:
زردی و رنجوری من از تو
سرخی و خرمی تو از من
و با آیینهایی چون فالگوشایستادن، فال کوزه، کوزهشکستن، کجاوهبازی، شالاندازی، قاشقزنی، حلواپختن، دادن آش نذری و پخش آجیل مشکلگشا همراه است.
استاد فریدون جنیدی، شاهنامهپژوه و پژوهشگر برجسته تاریخ و فرهنگ ایران، درباره جشن سوری و آیا اینکه سوری درست است یا چهارشنبه سوری، به ما چنین گفتند:
«ما جشنی به نام سوری نداریم. سور در اوستا از واژه “سَئورَ” (Saora) گرفته شدهاست، یعنی خوراک هنگام روشنایی یا مهمانی روز و هیچ ارتباطی به این جشنِ پایان سال ندارد ولی بعدها ارتباط داده شد. داستان از این قرار است که ما در ایران باستان 12 ماه 30 روزه داشتیم که میشود 360 روز و پنج روز پایانی سال. این پنج روز پایانی _ از 3655 روز _ گَهَنبار روان و فروهر درگذشتگان بود و در این پنج روز خانهها را تمیز میکردند، شبها آتش روشن میکردند، جشن میگرفتند و در این پنج شبانهروز بهیاد روان درگذشتگان شاد بودند و باور بر این بود که روانهای درگذشتگان در پنج روز پایان سال از جهان مینوی میآیند و به خانه و کاشانه خود سر میزنند و ما با پوشیدن لباسهای نو و خانهای تمیز و اجاق و تنوری روشن، روان آنان را شاد نگه میداریم.
ما ماجرای چهارشنبهسوری این است که گروهی در شهری مسلمان شدند و مطابق آیین خودشان در این پنج روز پایان سال، آغاز کردند به برپایی جشن و آتش روشنکردن. شحنه یا کارگزاران خلیفه آمدند و از این کار جلوگیری کردند و گفتند: چرا شما هنوز جشنهای دوران پیشین را میگیرید؟ و مردم گفتند: این جشن نیست بلکه سور است. پرسیدند، نام این سور چیست؟ چون شبِ چهارشنبه بود، پاسخ دادند که چهارشنبه سوری است. گفتند: اگر این چهارشنبه سوری است، پس چرا شما آتش روشن کردهاید؟ گفتند: چون هوا سرد است. گفتند: آتش را زیر پا بگیرید. و آنان از روی آتش پریدند. گفتند: به آتش دشنام دهید! و ایرانی که همواره آتش نیایش داشته و آتش را ستایش میکردهاست، چطور به آتش دشنام دهد! حداکثر گفتند: “زردی من از تو، سرخی تو از من” که در واقع به سرخی آتش اشاره دارد. این داستان در آن سال در شب چهارشنبه اتفاق افتاد. سال دیگر که مردم میخواستند در زمان گهنبار آتش روشن کنند، مثلاً چون سهشنبه شده بود نتوانستند که روز آن را تغییر دهند، چون پارسال گفته بودند که چهارشنبه سوری است پس نمیشد و یک شب پس از آن، آتش روشن کردند و جشن گرفتند و همچنین سال به سال گهنبار عقب میافتاد. خاصیت آن این بود که از هفت روز که یک هفته است، پنج بار این جشنها در زمان گهنبار بود. پس در هر هفت سال، پنج سال، این آیین در گهنبار میافتاد. تا اینکه مردم عادت کردند که این جشن باید در شب چهارشنبه پایان سال باشد.»
نویسندهی کتاب ” زندگی و مهاجرت آریاییان بر پایه گفتارهای ایرانی” در ادامه دربارهی آئینها و ویژگیهای این جشن چنین گفتند:
«با این وجود نیز ویژگیهای این جشن به قوت خودش باقی مانده است. این ویژگیها این است که تمام عناصر این جشن یک پیوند با جهان مینوی دارد. مثلاً کوزه آب را از بالای پشت بام میانداختند کهیک سکه هم درونش بود و هر کس آن سکه را پیدا میکرد برای خویش فالی می زد. شکستن کوزهی آب که هنوز هم در گیلان رواج دارد که گَمَج را میشکنند، به خاطر این است که این کوزهیک سال کار کرده و آب سوراخهایش را گرفته و دیگر بهداشتی نیست، باید دور انداخته شود و کوزه ای نو خریداری شود. ولی اینکه این سکه از آسمان پایین میافتد مربوط به ارتباط زمینیان با آسمان است.
از دیگر آیینها، این است که در بعضی جاها مثل کردستان، خانههایی که دارای سقفی سوراخدار هستند، از بالا کلاه یا دستاری را به پایین میفرستند و از پایین چیزی را به بالا یعنی به آسمان میفرستند، این نشانه نزول فروهرها و بعد هم رفتنشان است. آن فردی که بالاست میگوید: اگر پایینیها فلان چیز را به من بدهند آن را به فال نیک میگیرم، این در حقیقت پیوند معنوی میان کسی است که بالای پشت بام ایستاده است با فردی که پایین است. و آنهایی که پایین هستند پیوند معنوی پیدا میکنند از خانه خویش به سوی آسمان.
از آیینهای دیگر فالگوش است که این هم پیوندی معنوی است. قاشقزنی نیز همین طور، بدون اینکه همدیگر را بشناسند با هم چیزهایی ردوبدل میکنند. در واقع تمام عناصر این جشن ارتباط میان مردم زمینی با روانها، جهان مینوی و آسمان است.
با اینکه چهارشنبهسوری ظاهرش را از دست داد ولی مفهومش (که گهنبار روانها و فروهرهای نیاکان بود) هنوز باقی ماندهاست که ارتباط با جهان معنوی است. البته این سخنان را هیچ جا ننوشتم و نخستین بار است که میگویم.»
نویسندهی ” نبرد اندیشهها در ایران پس از اسلام” و “نامه فرهنگ ایران” با بیان این که بین آتش جشن چهارشنبه سوری با سیاوش ارتباطی وجود ندارد، افزودند:
«یادوارهی سیاوش که در ایران گرفته میشد پس از این که دیلمیان آمدند و بهیاد امام حسین آن را برگزار کردند در حقیقت منطبق با امام حسین شد این کارهایی که در دستههای محرم میشود در واقع حرکت رستم به سوی توران است چون همهی این حرکات کنشهایی نظامیاست
و در واقع حرکت گروههای ایرانی است که برای خونخواهی سیاوش بهم پیوستند و به توران رفتند.
ولی چهارشنبه سوری محققا همان گهنبار پایان سال است. نام این گهنبار هَمَس پَت مَئیدیم گاه بود که این را تاکنون کسی معنا نکرده، (مئیدی= میانه، هَمَ= گرما، سپت= شب) به دیدِ من یعنی گرمای شب و روز میانه میشوند، یعنی گهنباری که در آن شب و روز با هم برابر میشوند.»
بنیانگذار بنیاد نیشابور در پاسخ به این پرسش که با توجه به این که جشن چهارشنبه سوری، هم درون مایه و هم ظاهر خود را از دست داده و خیابانهای شهر در این شب به میدانهای جنگ مانند شده، درباره چرایی این رخداد چنین به ما گفتند:
«جشن چهارشنبه سوری را در قدیم با همهی مراسمِ فال گوش ایستادن، قاشق زنی و … داشتیم و سه بوته نیز در حیاطمان به نشانهی اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک روشن میکردیم. این آتش به محله و کوچه کشیده نمیشد. شوربختانه پس از انقلاب چون نادانسته با خواستههای جوانان مبارزه شد و آتشها را خاموش کردند جوانان نیز برافروخته شدند و کارهای بدتر کردند و جشن چهارشنبه سوری را تبدیل به میدان جنگ کردند. من بارها در گفت و گوهایم گفته ام که با جوانان نباید مبارزه کرد تا آنها هم مبارزه نکنند مثلاً دولت میتواند کارخانهی فشفشه و ترقهسازی بیخطر بسازد تا جوانها بتوانند از آن ترقهها استفاده کنند که هم شادی نماید و هم کمکی به خزانه دولت برسد. ولی نمیکنند و این نتیجه میشود که جوانان با بهرهگیری از مواد پرخطر جان خود و دیگران را به خطر میاندازند. من مقصر را کسانی میدانم که از آغاز انقلاب با این جشن به مبارزه پرداختند.
چهارشنبه سوری از زبان استاد ابراهیم پورداود
برگرفته از کتاب آناهیتا رویهی 100 تا 102
آتشافروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین دیرین است و همه جشنهای باستانی با آتش که فروغ ایزدی است، پیشباز میشود. آنچنانکه در اوستا آمده، فروردین (جشن نوروز) هنگامی است که فرورهای نیاکان از برای سرکشی بازماندگان از آسمان فرود آیند و ده شبانروز در خان و مان پیشین خود به سر برند. این ده روز، همان آخرین پنج روز از آخرین ماه سال و پنج روزی است که به سال میافزودند تا سال خورشیدی، درست دارای 365 روز باشد. این پنج روز را پنجه – پنجه دزدیده – پنجوه – بهیزک (وهیچک) – گاه – اندرگاه – روزهای گاتها میگفتند. ناگزیر در روزی که از برای پیشآمد آغاز سال آتش میافروختند و شادمانی میکردند، بیرون ازین ده روز نبود. شک نیست که افتادن این آتشافروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام است، چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند. هر یک از دوازده ماه نزد آنان بیکم و بیش سی روز بود و هر روز به نام یکی از ایزدان خوانده میشد، چون هرمزروز- بهمنروز- اردیبهشتروز و جز اینها. روز چهارشنبه یا یومالارباع نزد عربها روز شوم و نحسی است. جاحظ در المحاسن و الاضداد آورده «و الاربعاء یوم ضنک و نحس»(1). شعر منوچهری گویای همین روز تنگی(ضنک) و سختی و شومی است:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور بسا تکین می خور تا به عافیت گذرد
این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا با پیشآمد سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه برکنار مانند.
در کهنترین جاییکه از آتشافروزی سوری یاد شده، در تاریخ بخاراست، تالیف ابوجعفر نرشخی (286-248). این کتاب را ابونصراحمدبنمحمدبننصرالقباوی در سال 572 از عربی به فارسی برگردانیده است.
درباره جشن سوری گوید: «وچون امیر سدید منصوربننوح به ملک بنشست اندر ماه شوال سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود، بهتر از آن به حاصل (کردند). آنگاه امیر سدید (به سرای) بنشست. (هنوز) سال تمام نشده بود که چون شب سوری چنانکه عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جمله سرای بسوخت و امیر سدید هم در شب به جوی مولیان رفت …»(2)
چنانکه دیده میشود، در سخن از آتشافروزی شبسوری گفته شده «عادت قدیم است.» دیگر اینکه گفته شده «شبسوری» بدون چهارشنبه. شک نیست که این آتشافروزی در پایان سال، همان جشن چهارشنبهسوری کنونی است.
از اینکه این جشن در سهشنبه شب گرفته میشود، از اینروست که نزد ایرانیان، چنانکه نزد بسیاری ازگروه معروف به هندواروپایی ، شب پیش از روز به شمار میرود (3) ، بسا در اوستا گفته شده: در هنگام سه شب یا در هنگام نه شب به جای سه روز و نه روز.
در بهرام نیایش در پاره 16 آمده:
«بشود که رمهای از چهارپایان از آن تو شود و گروهی از مردان، بشود که از منش ورزیده برخوردار شوی، بشود شاد زندگی کنی به شبهایی که خواهی زیست.»
در فروردین یشت پاره 49 آمده: «فرورهای نیک توانای پاکان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود به سوی زمین فرود آیند و ده شب پی در پی از برای آگاهی یافتن از بازماندگان درین جا به سربرند.»
شنبه یا شنبد
به فال نیک و به روز مبارک شنبد نبید گیر و مده روزگار خویش به بد
منوچهری
یک واژه بابلی است به دستیاری تازیان به ایران رسیده است. آنچنانکه در آغاز گفتم، نزد ایرانیان، ماه به چهار هفته بخش نمیشده. شباتو Shabbatu که در عربی، ثبت شده، روز پانزدهم (هرماه) و روز آسایش بود.(4)
اما سوری که به جای جشن به کار رفته، به این واژه چندینبار در اوستا برمیخوریم: سوئیریه Suriya و به معنی چاشت به کار رفته در پهلوی و فارسی به معنی مهمانی بزرگ گرفته شده:
در سور جهان شدم و لیکن بس لاغر بازگشتم از سور
زین سور زمن بسی بتر رفت اسکندر و اردشیر و شاپور
گر تو سوی سور میروی رو روزت خوش باد و سعی مشکور ( ناصر خسرو )
سورنای، نایی است که در مهمانی و عروسی نوازند.
در پایان باید یادآور شد: در جشن چهارشنبهسوری از روی شعلة آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از تو گفتن از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود، آتش را نماینده فروغ ایزدی نمیدانستند، آنچنانکه در آتشافروزی جشن سده که به گفته گروهی از پیشینیان، پرندگان و چارپایان را به قبر و نفت اندوده، آتش میزدند ، از روزگاران پس از اسلام است.(5)
1- المحاسن و الاضداد، مصر 1350، ص 277.
2- تاریخ بخارا به اهتمام مدرس رضوی، تهران، ص 32.
3- Ostiranische Kultur. Von with. Geiger, Erlangen, 1882, 2,3,315.
4- نگاه کنید به جلد اول یشتها، ص79.
5- جشن سده ، نشریه انجمن ایرانشناسی ، تهران 1324، ص22.
.
یک انیمیشن در زمینهی چهارشنبهسوری در اینستاگرام دریافت ببینید 🙂 :
https://www.instagram.com/p/BRoNkbJF0Xo/?taken-by=daryaftpub