نفر نخست: آنیا محمدی
با امتیاز 28 از 40
شعر شماره 4 از استان فارس، شهر فسا
.
نفر دوم: سهند کرمی
با امتیاز 23 از 40
شعر شماره3: ، استان ایلام، شهر ایلام
.
نفر سوم (بهطور مشترک – با دریافت نیمی از جایزه):
زینب نورانی
با امتیاز 20 از 40 شعر شماره 2: ، استان مازندران، شهر آمل
و
محمدجواد طباطبایی
با امتیاز 20 از 40شعر شماره 1 : از ، تهران، شهر ورامین
.
جایزهها:
محصولات نشر دریافت، فار و برد موجود در فروشگاه اینترنتی ما (کتاب های ناشران دیگر شامل جایزه نمی شود)
نفر اول خرید 200 هزار تومان (پشت جلد)
نفر دوم: خرید 150 هزار تومان (پشت جلد)
نفر سوم: خرید 100 هزار تومان (پشت جلد) (که این جایزه تقسیم بر دو شده یعنی هر کدام 50 هزار تومان)
جمع خرید و هزینه ی پست باید مبلغ ذکر شده در بالا باشد (البته برای بالای 30 هزار تومان پست سفارشی رایگان خواهد شد! و فقط پست پیشتاز هزینه دارد)
.
نفر نخست:
با امتیاز 28 از 40
شعر شماره 4: آنیا محمدی استان فارس، شهر فسا
در هرم نفس های تابستان
در جویبارهای خنک باغ انار
ماهیان کاریز دید می زدند رقص انگشتانم را
دو پای خود فرو برده در خنکای آب
آه چه لذتی داشت
و چه لذتی داشت سٌراندن دستانم در همهمه ماهیان نقره ای
و سایه پدرم چونان قطره ای زلال
بست هفت موج ژرف بر پیکر دریای کوچکم
دو کف دست او بود کاسه رفع عطش مرا
از آب از عشق….
و اینک در این سال
هنوز دلم در هوای آن چشمه ، کوچک است.
.
نفر دوم:
با امتیاز 23 از 40
شعر شماره3: سهند کرمی، استان ایلام، شهر ایلام
(توضیحات : شعر موضوعش بازه .جوری که یه دانش آموز کنکوری یا یه آدم میانسال میتونن برای خودشون استفاده کنن. موضوعش هم حول تابستون میچرخه اما مهم آدمه نه فصلهای زندگی…)
.
سالهای قلب من دو فصلیست
پاییز و تابستان
آنقدر غرق خشخش برگهای زرد بود
همهی تفریحاتم رفتند سوی مرگستان
اما دیگر نمیکشم
و دیگر طرح پاییزی نمیکشم
امسال دزدکی اول شهر پاییز
زیر گذر و دوربرگردان در یک تونل مخفیانه ساختم
بازخواهم گشت
و کمی هوای خواب میخورم
من با کسی نبودم در این سالها
پس بگذار کمی قانونشکنی کنم
میگویند طبیعت بیرحم است
امسال بیرحمی خود را به رخ مغرورش میکشم
میگویم که روح من از جنس نور است
بینهایت روشن
و کسی یا چیزی نمیتواند جذبش کند
تا خودش نخواهد
چه بخواهـم با این سن
سرسرهبازی کنم
چه بخواهم در روز جمعه وسط تابستان
تمام روز درس بخوانم
به خودم مربوط است
و به زیرگذری که ساختم
گاهی باید خلاف طبیعت حرکت کنم
تا طبیعت خود را بسازم.
.
نفر سوم (بهطور مشترک – با دریافت نیمی از جایزه)
با امتیاز 20 از 40
شعر شماره 2: زینب نورانی، استان مازندران، شهر آمل
تابستان مرگش در شهریور است
در بهار خواب صنوبرها میبینم
در زیر سایه اشان آرامیده ام
و آواز جیرجیرکها
سمفونیای بود که سکوت باغ گیلاس را شکست
و احساسم لحظهای گم شد در میان رقص برگهای صنوبر
و چه زیباست بوییدن شمعدانیهای سرخ
کنار تن سرد هندوانه های خط دار
من در هر فصلی حس میکنم فصل دیگر را
و تابستان در بهار برایم آغاز میشود
گرمای خرداد بانگ آمدنش را سر میدهد
و روزهای بلندش یلداست.
تابستان یعنی دوش گرفتن اندیشه، زیر برگهای پهن گردو
تابستان یعنی یافتن آرامش پشت بام خانه بیبی
و شاهد بودن عشقبازی ماه با اختران
تابستان یعنی آبتنی در حوض پر ماهی
و تابستان با همهی لحظات داغ و پرعطشش
فصلی که مرگش در شهریور است.
.
نفر سوم (بهطور مشترک – با دریافت نیمی از جایزه)
شعر شماره 1 : از محمدجواد طباطبایی، تهران، شهر ورامین
تابستان سوزناک
.
تابستان که می آید
آن هنگام که آفتاب سوزانش
دل من را از دوریت به آتش میکشد
فقط تو را میخواهم…
آغوشت را میخواهم…
آغوشی به گرمی تابستان
و چشمانی به درخشانی خورشید…
تابستان را با اعماق وجودم دوست دارم
چون تو را به یادم می آورد…
اما ای کاش تابستان هم کبیسه داشت…
تا حداقل هر چهار سال یکبار
داغ دلم تازه میشد…
.