آبان۹۶: همشهری آنلاین
انتظارات از کتابهای درسی
دکتر هامون سبطی:
نباید به آموزش و پرورش به چشم یک کارگاه زودبازده نگاه کرد. این نوع انتظار از آموزش کودکان مربوط به روزگار پیشهوری جوامع است که از نوجوانان انتظار میرفت پیشه و حرفهی خانوادگی خود را به درستی بیاموزند و بتوانند پس از والدین، همان نقش را در جامعه ایفا کنند.
دنیای امروز دنیای دانش و فناوری است، تولید علم بالاترین ارزش افزوده را در تجارت جهانی دارد و مردم برای هیچ كالایی به اندازهی دستاوردهای علمی و فناورانه هزینه نمیكنند. كشور ما زمینهی تاریخی و فرهنگی تولید علم را دارد و هدف از آموزش و پرورش یا دستكم بخشی از آن، باید آمادهسازی نوجوانان برای تبدیل شدن به تولیدكنندگان دانش و فناوری باشد. شاید بخشی از آموزش و پرورش ما كه هدفی كوتاهمدتتر دارد و دانشآموزان را بهعنوان پیشهوران و كشاورزانی متخصص و كارآمد تربیت میكند (آموزش فنی و حرفهای) راهش را بسیار بهتر شناخته باشد تا شاخههای نظری. به واقع گاهی بهنظر میرسد كه خلط مبحث شده، انتظاراتی كه از آموزش فنی و حرفهای میرود در آموزش نظری مطرح میشود. اگر جدا از بحث پرورش هدف نهایی از «آموزش» در رشتههای نظری آمادهسازی فرزندان كشور برای رسیدن به مرحلهی تولید علم باشد، باید 2 واقعیت مهم را پذیرا باشیم.
1- بسیاری از مطالب و مسائل، صرفاً برای اندیشهورزی (ورزش فكری) و افزایش توانمندی ذهنی دانشآموزان در كتابهای درسی گنجانده میشود و لزوماً نباید در برخورد با هر مطلب یا طرح هر مسئلهای خود را با این سؤال روبهرو ببینیم كه «وقتی این دانشآموز بزرگ و وارد بازار كار شد، حل این مسئله به چه دردش میخورد؟ اصلاً یادش میماند این ریزنكتهها یا خیر؟» خیر یادش نمیماند اما اثرش میماند. حل مسئله ریاضی یا تمرین منطق یا پرسش دستوری و زبانشناختی و استمرار بر آن، سیناپسهای ارتباطی میان نورونهای مغز كودك را افزایش میدهد(یا برقرار نگاه میدارد) و به او این امكان را میدهد كه در دوره تحصیلات عالی با مغزی تواناتر و ذهنی ساختارمندتر، در زمینه تخصصیاش، به كشف و اختراع یا همان تولید علم و فناوری بپردازد.
2- برخلاف رشتههای فنی و حرفهای كه اگر هنرجویانش همت و تلاش لازم را به خرج دهند، در پایان از سطح نسبتاً یكسان تخصص و كارایی برخوردار خواهندبود، در این بخش دوم از نظام آموزش و پرورش، با طیف بسیار گستردهای از برونده روبهرو هستیم. شاید از هر كلاس چند10نفره، فقط یك نفر، به جایگاهی برسد كه بتواند تولید علم و فناوری كند اما همین یك نفر میتواند زمینهی كار، رفاه و بهزیستی را برای صدها بلكه هزاران و میلیونها فرد دیگر فراهم آورد، بنابراین، بخشی از آموزش و پرورش ما چارهای ندارد كه به سوی نخبهگرایی و نخبه پروری پیش رود، نیازی كه در كشورهای پیشرفته تاحدودی با فرار مغزهای كشورهای در حال توسعه محقق میشود.
بر این پایه، این نتایج حاصل میشود:
الف: بخشی از حجم كتابهای درسی باید صَرف آشنا ساختن دانشآموزان با شاخههای گوناگون معارف بشری شود، هرچند اغلب آنها در تخصص آینده آنها بهكار نیاید، تا از این میان ذهنهای توانا و مستعد، مسیر آینده تحصیلی خود را پیدا كنند.
ب: بخشی از حجم كتابهای درسی و وقت كلاسهای درس، باید به طرح مسئله و تمرینِ رسیدن «از داشتهها به خواستهها» اختصاص یابد، نفس اندیشهورزی، استدلال و استنتاج در اینجا مهمتر است تا ماهیت و جنس مسائل. ترس از بیجوابی یا چند جوابی باید در نگاه معلم و دانشآموز فروریزد.
ج:بخشی از كتابها و كلاسهای درس باید به دانشآموز مجال دهد تا خود به طرح پرسش بپردازد و در جست و جوی راهحل یا پاسخ پرسشهای خود یا همكلاسانش بكوشد و تحقیق و تفكر كند.
منبع:
http://www.hamshahrionline.ir/details/386709