دسته‌بندی نشده

از میترا تا یلدا (تأثیر میترائیسم بر مسیحیت )

   دریافت فایل Pdf مقاله

تأثير ميترائيسم بر مسيحيت

 

پرستش به مستي است در كيش مهر / برون اند زين جرگه هشيارها  «علامه طباطبايي»

تأثيرگذاري اديان و مذاهب بر يكديگر از نظر تاريخ‌دانان و دين‌پژوهان امري روشن و شناخته‌شده‌ است. پيروانِ يك آيين در برخورد با پيروان ساير اديان، برخي از عقايد و مراسم را از آن‌ها وام مي‌گرفتند و يا به آن‌ها وام مي‌دادند. تأثيرات دين يهود بر مسيحيت و هر دوي اين‌ها بر اديان متأخر، موضوعي نيست كه از چشم هيچ فردِ حقيقت‌جويي پنهان بماند. زرتشت (Zoroaster) كه آيين جديدي براي ايرانيان به ارمغان آورده‌بود، در پايان ناچار شد بسياري از عقايد و مراسم «كيش مهر» را در آيين تازه‌ي خود نيز به رسميت بشناسد. «كيش مهر» باستاني‌ترين آيين آريايي‌هاست كه ريشه در خورشيدپرستي- جهان‌‌گيرترين آيين در تاريخِ بشر- دارد. كيش مهر نه‌تنها بر زرتشت‌گري (Zoroastrianism) بلكه بر مذاهب بعديِ خود به‌ويژه مسيحيت تأثير چشم‌گيري داشته‌است.

در اين‌جا در سه قسمت به بررسيِ اين موضوع مي‌پردازيم. در قسمتِ اول به بررسيِ خورشيدپرستي و تاريخچه‌ي كيشِ مهر خواهيم‌پرداخت. در قسمت دوم عوامل و راه‌هاي انتقالِ اين آيين به اروپا و تبديل شدنِ آن به ميترائيسم را بررسي مي‌كنيم و در آخر شباهت‌هاي ميان‌ِ اين دين و مسيحيت را برمي‌شماريم و مقاله را با نتيجه‌گيري‌اي كه پس از بررسي‌هاي بسيار به آن رسيده‌ايم ارائه مي‌دهيم؛ به اعتقادِ‌ ما به دليلِ تقدمِ زماني گسترشِ كيش مهر بر ظهور حضرت مسيح در اروپا، اين شباهت‌ها نشانه‌ي تأثيرگذاريِ ميترائيسم بر مسيحيت و پيروانِ مسيح است كه مي‌تواند براي مسيحيان و ما ايرانيان كه ميراث‌‌دارانِ ميترائيسم هستيم جذاب و سودمند باشد.

1- خورشيدپرستي و كيش مهر

انسان‌هاي اوليه هميشه از تاريكي و سرديِ شب در هراس بودند و اين شرايطِ سخت را به نيروهاي اهريمني نسبت مي‌دادند و در مقابل، خورشيد را مظهر نيكي و منشأ روشنايي دانسته و آن را مقدس مي‌شمردند. علت پرستش خورشيد در اكثر نقاط جهان اين بوده كه اين پديده از جمله اولين پديده‌هاي موجود در طبيعت به حساب مي‌آمده كه نقش اساسي در زندگي مردمانِ ابتدايي داشته است. انسان‌هاي اوليه بعد از اين‌كه از نقش خورشيد در زندگي روزانه‌ي خود آگاه گرديدند، اين پديده را چهره و نمايي مرئي از آفريننده‌ي خود تصور نموده، در نتيجه مراسم و آيين‌هايي جهتِ رضايت او انجام دادند؛ به عنوان مثال بامدادان در هنگام طلوع خورشيد به سمت آن ايستاده و رازونياز مي‌نمودند و همين راز و نياز و دعا در مقابل خورشيد صبح‌گاهي زمينه‌ي پيدايش قديمي‌ترين تفكر مذهبي در ميان بشريت گرديد.

انسان‌ها بعد از آن‌كه به مرحله‌ي كشاورزي و دامداري و استقرار دائم پا نهادند و در مرحله‌ي بعد موفق به كتابت و نقاشي گرديدند، سعي نمودند محيط پيرامونِ خود را بر روي سنگ، خاراسنگ و داخل غارها و در سپس بر روي آثار سفالين و غيره تصوير نمايند. آن‌ها حيوانات، گياهان و ديگر موجودات اطراف خود را ديده و تصوير واقعي يا تجريدي آن‌ها را كشيدند و از آن‌جا كه آدمي نتوانست شكل خاصي براي خورشيد، برجسته‌ترين پديده‌ي موجود در طبيعت و جهان، درنظربگيرد ابتدا آن را به‌صورت سمبليك (+) و با گذشت زمان كه از نقش خورشيد در پيدايش فصول و به‌وجود آمدنِ روز و شب آگاهي يافت، آن را به‌صورت چليپاي شكسته( Swastika) كشيد. احتمالاً چليپاي راست‌گرد بيانگرِ طلوع خورشيد و روز و چليپاي چپ‌گرد بيانگر غروب خورشيد و شب بوده‌است.

چلیای شکسته

گويا پرستش مهر از دورانِ پيش از مادها در ايران رواج داشته‌است. به گفته‌ي هردوت (Herodot) تاريخ‌نگار يوناني، مُغ‌ها[1] يكي از قبايل مادها بودند كه نقشي چون غيب‌گويان و كاهنانِ يوناني بر عهده داشتند. گويا پس از چيرگي آيين زرتشت، مغ‌ها به‌ظاهر به ترويج اين دين پرداختند، اما آرام‌آرام انديشه‌هاي مهر‌پرستي را وارد آيين تازه كردند تا جايي‌كه روحانيان زرتشتي ناچار شدند مهر را در گروه ايزدان آفريده‌ي اهورامزدا قراردهند. در اوستا (Avesta) نامِ «مهر» چند بار در كنارِ نامِ اهورامزدا آمده‌است (Dehno 44).

شاهان هخامنشي ميترا را هم‌پاي اهورامزدا به عنوان مظهر شجاعت، قهرماني و وفاداري به سرزمين‌هاي ديگر بردند. در آسياي صغير با چيرگيِ فرهنگ و زبان يوناني مهر به ميترا Mithra مبدل گشت و با آپولو (خداي خورشيد) در هم آميخت و صورتي انساني گرفت (Viansey 18)

دورانِ اشكاني اوجِ گسترش آيين مهر در ايران و خارج از ايران بود تا جايي كه دو تن از پادشاهانِ بزرگ اشكاني خود را «مهرداد» لقب دادند. اين پادشاهان در قرن‌هاي دوم و اول قبل از ميلاد مسيح مي‌زيسته‌اند. (Dehno 46) در همين دوران راه‌هاي نفوذ اين آيين ايراني به اروپا هموارتر شد.

2- ورود كيش مهر به اروپا

میترا و قربانی کردن

در دوران اسكندر و جانشينانش، شهرهاي يونان‌نشينِ بسياري براي كنترلِ ايرانيان در كنار شهرهاي ايراني ساخته‌شد كه زمينه‌ي آشنايي يونانيان را با كيش مهر فراهم آورد. گرچه يونانيان با ساختن مجسمه‌هاي فراوان از خدايان خود سعي مي‌كردند باورهاي خود را در ميان ايرانيان رواج دهند اما در عمل، خداي ايرانيان، ميترا را با خود به آسياي صغير و سپس به يونان و روم بردند (Dehno 45).

در اين ميان، نظاميان نقش مهمي برعهده داشتند. ميترا خداي شجاعت، وفاداري و پيمان، و جنگ با تاريكي و پليدي بود كه مي‌توانست براي نظاميان خداي جذابي باشد! از سوي ديگر سلسله مراتب (Sacraments) در ميترائيسم جايگاه ويژه‌اي داشت كه اين نيز به نظر، با روحيه‌ي نظامي بسيار تناسب دارد. جالب است بدانيم كه زنان اجازه‌ي ورود به مهربابه‌ها يا پرستش‌گاه‌هاي (Mithraeum) كيش مهر را نداشتند ولي مي‌توانستند خداي مهر را در دل پرستش كنند اما اجازه‌ي طي كردنِ هفت مرحله‌ي (Seven sacraments or mithraic ranks) ميترائيسم را نداشتند كه اين موضوع نيز مي‌تواند ميترائيسم را با روحيه‌ي نظامي‌گري سازگارتر نمايد.

نكته‌ي مهم ديگر اين است كه يكي از سنّت‌هاي رايج در ميان سربازان رومي، پذيرش خدايان دشمن بود، تا از اين طريق خود را از حمايت اين خدايان نيز بهره‌مند كنند كه گويا در اين ميان ميترا و آناهيتا بيش از ديگر خدايان ايراني مورد توجه قرارگرفتند (Speidel 1-3).

بايد توجه داشته باشيم كه در دوران باستان، تعصبات مذهبي به شكل امروزي آن مطرح نبود و انسان‌ها هيچ ضرورتي نمي‌ديدند كه در آراي ديني خود انسجام منطقي به‌وجود آورند؛ بنابراين به خود اجازه مي‌دادند تا از تفكرات چند دين بهره ببرند و به چند خدا ايمان داشته‌باشند به همين دليل ميترا توانست به روم و يونان راه پيدا كند.

3- تأثيرات ميترائيسم بر مسيحيت

شباهت‌هاي بسياري در مراسم و اعتقادات اين دو آيين مي‌توان پيدا كرد. اين شباهت‌ها به حدي بارز و جدي و پرنفوذ است كه نمي‌توان آن را حاصل تصادف يا اشتراك در اصول اعتقادي در ميان اديان دانست. احتمالاً به اين دليل كه كيش مهر بسيار كهن‌تر از مسيحيت است و ميترائيسم به 4000 سال قبل برمي‌گردد و چند قرن پيش از پيدايش مسيحيت وارد اروپا شده‌است، اين شباهت‌ها دليل تأثيرگذاري ميترائيسم بر مسيحيت است و نه حالت ديگري. در ادامه مهم‌ترين و روشن‌ترين اين همانندي‌ها را برمي‌شماريم:

1- روز يك‌شنبه. با توجه به اهميت خورشيد در ميترائيسم، روز يكشنبه يا dies solis روز مقدس كيش مهر و ميترائيسم بوده‌است كه به مسيحيت نيز وارد شده‌است. دقت كنيد كه مسيحيان به يك‌شنبه، «Sunday» يا همان روز خورشيد مي‌گويند!

2- ستايش خورشيد. معمولاً درِ ورودي كليساها را به سوي مشرق مي‌ساختند و مسيحيان در سده‌هاي آغازين هنگام برآمدن و فرومردن آفتاب برفراز بلندي‌ها مي‌ايستادند و خورشيد را ستايش و كرنش مي‌كردند تا جايي كه پاپ لويي يكم گفته بوده‌است: «مسيحيان به كليسا مي‌روند اما به جاي آن‌كه خداي يگانه را پرستش كنند به ستايش خورشيد مي‌پردازند.» هم او بود كه در برانداختن ميترائيسم و پرستش خورشيد چنان پاي فشرد كه مردم ديگر جرئت نگاه كردن به خورشيد و ستارگان را نداشتند (Shwerrtheim 206).

3- آذين بستن كاج و سرو (جشن كريسمس). درخت كاج و سرو ازجمله درختان مقدس در آيين مهر و ميترائيسم بود. تصويري از ميترا و ياران دوگانه‌ي او در ديبورگ آلمان به‌دست آمده كه در حال بيرون آمدن از درونِ برگ‌هاي درخت كاج هستند. علت احتمالي تقدس درخت كاج در كيش مهر، مقاومت آن در برابر سخت‌ترين شرايط زمستاني و نيروهاي اهريمني است. پيروان ميترا در شب يلدا (Solstice) كاج را مي‌آراستند و دو رشته نوار، يكي سيم‌گون (نقره‌اي) و ديگري زرين به نشانه‌ي كهكشان‌هاي دور و نزديك به دور آن‌ها مي‌پيچيدند. چراغاني كردن اين درختان در آغاز سال نو توسط مسيحيان گويا تقليدي از آداب ميترائيسم است. ستاره‌اي كه بالاي درخت كاج مي‌آويزند نمادي از روشناييي و يادآور درخشيدن خورشيد از فراز درخت كاج است (Dehno 88).

4- زادروز مسيح. پيروان ميترائيسم بر اين باور بودند كه ميترا در درازترين شب سال، يلدا، به دنيا آمده‌است. در نظر پيروان اين دين، ميترا در لحظه‌‌اي متولد شد كه چيزي نمانده‌بود تاريكي بر روشني پيروز گردد و دنيا را تاريكي فراگيرد. ميترا با تولد خود در شب يلدا- كه در زبان يوناني به معناي تولد است- توانست دنيا را از تاريكي نجات دهد (Dehno 87). تولد مسيح را 25 دسامبر مي‌دانند كه بسيار نزديك به شب يلدا در تقويم كنوني است. شايد اين چند روز اختلاف از تغيير تدريجي تقويم‌ها در طول اين دو هزار سال حاصل شد‌ه‌باشد زيرا همان‌طور كه مي‌دانيم معمولاً تعيين حساب سال و ماه در عهد قديم به شكل كاملاً دقيق ممكن نبوده‌است و هر چندصدسال يك‌بار تقويم‌ها در حد چند روز پس و پيش مي‌شده‌اند.

5- نام مسيح. ميترا در فارسي «مهر» خوانده‌مي‌شود و در اروپا Mithra. نمي‌تواند شباهت آوايي اين دو با نام مسيح Messiah اتفاقي باشد و احتمالاً مسيح تغيير شكل يافته‌ي همان Mithra است.

6- نداشتن پدر. صخره‌‌اي آبستن مي‌شود و ميترا از دل آن به دنيا مي‌آيد. صخره و كوه در اين آيين نماد آسمان است؛ بنابراين ميترا زاده‌ي آسمان است و پدري براي او نمي‌شناسيم، هم‌چنان كه مسيحيان نيز باورمندند كه حضرت مريم بدون در كار بودن شوهري باردار شد و از آسمان نطفه‌اي در بطن او جاي گرفت (Vermaseren 91).

7- ازدواج نكردن (Remaining Celibate). گويا پيرواني كه در مرحله‌ي همسري (bridegroom)[2] باقي مي‌ماندند و امكان ارتقا به مراحل بالاتر را به‌دست نمي‌آوردند، وفادارانه تا پايان عمر هم‌بستري ميترا را اختيار مي‌كردند. احتمال مي‌رود كه پيروان مراحل بالاتر نيز از ازدواج خودداري مي‌كردند. اين عدم رغبت به ازدواج از سنت‌هاي فكري مهم در دين مسيحيت نيز هست (Vermaseren 200- 201).

8- عروج به آسمان. ميترا پس از كشتن گاو و برگزاري ميهماني با يارانش، بر گردونه (ارابه)‌ي Sol، خداي خورشيد، سوار مي‌شود و در مسيري پيچاپيچ از ميان هفت اختر به آسمان عروج مي‌كند، نظير عروج عيسي مسيح به آسمان. هم‌چنين هنرمندان مسيحي در تصوير كردن سفر روح به آسمان تحت تأثير تصويرهاي برجامانده از پرستندگان ميترا بوده‌اند (Vermaseren 127).

عروج

9- تقدس عدد هفت. در ميترائيسم، ميترا و دو يار هميشگي‌اش به آسمان مي‌روند. ميترا در آسمان هفتم، خورشيد را پديد مي‌آورد و ياران او 6 ستاره‌ي تير، ناهيد، ماه، بهرام، كيوان و برجيس (مشتري) را. روح انسان از آسمان هفتم به زمين هبوط مي‌كند و در گذر از هر آسمان ويژگي آن آسمان را كسب مي‌كند؛ پس انسان بايد با پالايش روحش دوباره از اين هفت مرحله بگذرد و با ميترا يا خورشيد يكي شود. اين باور موجب تقدس عدد هفت در آيين ميترا بوده‌است. در دين مسيحيت نيز عدد هفت عددي مقدس فرض مي‌شود. در مكاشفه‌ي يوحنّا (Johannas)- كه قديمي‌ترين اثر باقي مانده درباره‌ي مسيح است و حدود 68 تا 69 م نوشته شده‌است- بارها به عدد هفت اشاره شده‌است (Shwerrthiem 209).

احتمالاً تقدس عدد هفت براي ما ايراني‌ها نيز ريشه در همين اعتقاد ديرينه داشته‌باشد كه به اروپا نيز سرايت كرده‌است.

10- سه‌گانگي (Trinity). در تمام سندها و سنگ‌نگاره‌هاي برجامانده از ميترا، دو يار ديگر در كنار ميترا هستند. آريا من Aryaman (ايزد نگهبان ايرانيان) و بهاگا Behaga (ايزد سرنوشت) در ايران؛ Syaosa و asi در هند و cautes (نماد طلوع خورشيد يا آغاز بهار) و cautopates (نماد غروب خورشيد يا آغاز پاييز) در اروپا. اين خدايان سه‌گانه مي‌توانند ريشه‌ي اعتقادي به سه‌گانگي و تثليث (پدر، پسر، روح‌القدس) در دين مسيح باشد.

11- اصطلاح پدر. در كيش مهر لفظ «پدر» و «پير» به روحانيون اطلاق مي‌شد كه در دوران‌هاي بعدي توسط مسيحيان نيز به كار رفت و امروزه نيز مسيحيان به روحانيون خود پدر مي‌‌گويند (Dehno 50).

12- كلاه مخصوص. نام كلاهي كه پاپ هنگام آيين‌هاي ديني بر سر مي‌گذارد Tiar است كه همان كلاهي است كه به پدر ميترائيسم هديه مي‌كردند و تاج پادشاهان مادي و پارسي نيز Tiar نام داشت (Shwerrtheim 210)!

13- پوشيدن لباس قرمز يا ارغواني. در آيين‌هاي بزرگ كاتوليك‌ها مانند بخشيدن تاج به كاردينال‌ها، پاپ و همگي كاردينال‌ها لباس سرخ به تن دارند. در همه‌ي پيكرنگاره‌هاي برجامانده در مهرابه‌ها، پوشش ميترا به رنگ سرخ است كه نماد طلوع خورشيد است.

14- مراسم عشاي‌رباني (Eucharistie). در مراسم عشاي‌رباني، مسيحيان بامدادان به كليسا مي‌روند و از دست كشيش نان مي‌گيرند و شراب مي‌نوشند. عشاي‌رباني نشانه‌ي پيوند ميان پيروان يك خداي مشترك و تشكيل يك خانواده‌ي بزرگ و هم‌چنين بيانگر ياري و كمك به يكديگر است. در اين مراسم پيوند ديني جاي پيوند خويشاوندي را مي‌گيرد (Dehno 90). به نظر، ريشه‌هاي اين مراسم مهم مسيحيت در آيين ميترا نهفته است. پس از كشته‌شدن گاو مقدس به دست ميترا، از خون او درخت انگور و از دُمش خوشه‌ي گندم مي‌رويد كه از اين دو شراب و نان به دست مي‌آيد (Shwerrthein 210).

مهرابه

هزينه‌هاي مراسم مذهبي يكي از مهرابه‌ها بر روي ديوار آن يادداشت شده و به‌خوبي ديده‌مي‌شود كه هزينه‌ي نان و شراب در رأس فهرست مخارج است! در مهرابه‌ي آوانتن، سنگ‌نگاره‌هاي يكي از ديوارها توسط مسيحيان متعصب دوره‌هاي بعد تخريب شده‌است زيرا در اين سنگ‌نگاره‌ها مجلس مهماني ميترا و يارانش كه بسيار شبيه مراسم عشاي‌رباني و شام آخر مسيحيان است و در آن نان و شراب صرف مي‌شد، تصوير شده‌بود (Vermaseren 129).

15- نماد چليپا (Swastika). همان‌طور كه گفته‌شد نماد چليپاي شكسته از قديمي‌ترين نمادهاي ديني بشر است كه در كيش مهر جايگاه خاصي داشت. احتمالاً قبل از شكل‌گيري مسيحيت در اروپا، چليپاي شكسته به عنوان نماد ميترائيسم به كار مي‌رفته. پس از گسترش مسيحيت، پيروان اين دين جديد موفق نشدند كه تمام تفكرات قديمي مردم اروپا را باطل سازند، به همين دليل تصميم گرفتند تا اصول يا نمادهايي از آيين‌هاي قديمي را در دين خود محفوظ دارند. مسيحيان نتوانستند يا نخواستند چليپاي شكسته را به‌طور كامل در دين خود به‌كارگيرند؛ درنتيجه شكلي شبيه به آن را كه امروزه صليب ناميده مي‌شود جايگزين آن كردند. فرضيه‌ي ديگري كه به ذهن مي‌رسد اين است كه شايد آناني كه تازه به آيين مسيح گرويده بودند در دوره‌ي تسلط سياسي كيش مهر براي پنهان كردن مسيحيت خود، چليپا را كه نماد ميترائيسم بود به گردن آويختند اما به‌مرور و با آمدن نسل‌هاي بعد، علت واقعي آويختن اين صليب از يادها رفت و به نماد مسيحيت تبديل شد.

mitraeesm1

نگار حصاري- هامون سبطي

فهرست منابع:

Works cited

Walker, Barbara, G. The woman’s encyclopedia of myth and secrets. Published by Harper and Row.

1983. Print

Akbari, Teymour. Swastika the secret symbol.

Vermaserenn, Martin, Mithra, ce dieu mysterieux. Published by SEQUAIA. (translation)

Uiansey, David. The origins of Mithraic, mysteries: comology and salvalfon.

Shwerrtheim, Elmar. The extension of a Persian religion in Europe.

The Catholic Encyclopedia. Print.

http://www.vexen.co.uk/ religion

wikipedia the free encyclopedia.


[1] اصطلاح «Magic» از همين ريشه‌ي «مغ» آمده‌است.

[2] يكي از مراحل هفت‌گانه‌ي كيش مهر. راستي هفت مرحله بودن عرفان و مراحل هفت‌گانه‌ي كيش مهر هم اتفاقي نيست. درباره‌ي تأثيرگذاري‌هاي كيش مهر بر تصوف و عرفان پس از اسلام، خودتان تحقيق كنيد و نتيجه‌ي تحقيقات خود را براي سايت ما بفرستيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *